ادبیات
سمیه السادات طباطبائی
چکیده
در هزارویک شب فقط شهرزاد برای رهایی از چنگال مرگ قصهسرایی نمیکند که "کنیزک" نیز به ریسمان قصه چنگ میزند تا از کام مرگ برهد. او در رقابت با هفت وزیر قصههایی را در باب نیرنگبازی مردان حکایت می-کند که قصۀ «چشمۀ افسون» یکی از آنهاست. این قصه گرچه از زبان کنیزک و در دفاع از زنان گفـــته می-شود ولی در آن "زنبودن" بدترین ...
بیشتر
در هزارویک شب فقط شهرزاد برای رهایی از چنگال مرگ قصهسرایی نمیکند که "کنیزک" نیز به ریسمان قصه چنگ میزند تا از کام مرگ برهد. او در رقابت با هفت وزیر قصههایی را در باب نیرنگبازی مردان حکایت می-کند که قصۀ «چشمۀ افسون» یکی از آنهاست. این قصه گرچه از زبان کنیزک و در دفاع از زنان گفـــته می-شود ولی در آن "زنبودن" بدترین مصیبت خانومانبراندازی است که ممکن است گریبانگیر مردی شود. زینرو منتقدان فمینیست مصری در کتاب قالت الراویة؛ حکایات من وجهة نظر المرأة من وحی نصوص شعبیة عربیة [(زن)راوی گفت؛ قصههای زنانه با الهام از داستانهای عامۀ عربی] بر آن انگشت گذاشته و کوشیدهاند از دیدگاهی زنمحور به بازآفرینیاش دست زنند. «حکایت فَهد در دنیای زنان» و «چشمۀ زندگی» ثمر این تلاش است. برای خوانش این روایتهای زنانه از دو رویکرد بهره گرفتهایم: رویکرد ساختارگرای تزوتان تودوروف و دیگری تحلیل فمینیستی. این انتخاب دو دلیل دارد: نخست آنکه تحلیل زنانهگر نشان میدهد چرا قصۀ یادشده زنستیز است و به بازنویسی زنانه نیاز دارد. همچنین روشن میکند منتقدان فمینیست در روایتهای نوآفریدۀ خود چگونه از «چشمۀ افسون» سویههای زنستیزانه را زدودهاند. دوم آنکه در بررسی ساختاری روایت در پی پاسخ بدین پرسشیم که چنین قرائتی آیا میتواند در دریافت سویههای ضد زن یک متن یا فهم نگاه زنانه در متن دیگر گرهگشا باشد؟